- انفت کردن
- کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن، انفت داشتن،
برای مثال هر آینه انفت کرده باشد از دانش / کسی که جز به ثنای تو باشدش مفخر (عثمان مختاری - ۲۰۶)
معنی انفت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
обрушиться
zusammenbrechen
обрушитися
zawalić się
desabar
crollare
desplomarse
s'effondrer
instorten
تأكسجٌ
kuanguka
ভেঙে পড়া
رنجه داشتن رانکنیدن آزار کردن آزردن تصدیع دادن عذاب دادن معذب داشتن تعذیب رنجه داشتن
آزردن، پژولیده کردن
کبود کردن
اندک گرانیدن تقلیل
آفریدن سخن نوشتن
رخیدن دم بر کشیدن هنیدن هوییدن نفس کشیدن دم زدن
سرزنش کردن طعنه زدن سرزنش کردن
ترفند زدن، بازی دادن حیله کردن چاره کردن، بازی کردن ملعبه ساختن
اعراض کردن، مالش دادن ساز تا نغمه لرزان بگوش آید
نفقه کردن: شما بر رسول خدا نفقت مکنید که درویش شوید
شمانیدن بیزاری جستن