جدول جو
جدول جو

معنی انفت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

انفت کردن
کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن، انفت داشتن، برای مثال هر آینه انفت کرده باشد از دانش / کسی که جز به ثنای تو باشدش مفخر (عثمان مختاری - ۲۰۶)
تصویری از انفت کردن
تصویر انفت کردن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
Slump
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ভেঙে পড়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
رنجه داشتن رانکنیدن آزار کردن آزردن تصدیع دادن عذاب دادن معذب داشتن تعذیب رنجه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
آزردن، پژولیده کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنفش کردن
تصویر بنفش کردن
کبود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندک کردن
تصویر اندک کردن
اندک گرانیدن تقلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشا کردن
تصویر انشا کردن
آفریدن سخن نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفس کردن
تصویر تنفس کردن
رخیدن دم بر کشیدن هنیدن هوییدن نفس کشیدن دم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنعت کردن
تصویر شنعت کردن
سرزنش کردن طعنه زدن سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنعت کردن
تصویر صنعت کردن
ترفند زدن، بازی دادن حیله کردن چاره کردن، بازی کردن ملعبه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفت کردن
تصویر گرفت کردن
اعراض کردن، مالش دادن ساز تا نغمه لرزان بگوش آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفقت کردن
تصویر نفقت کردن
نفقه کردن: شما بر رسول خدا نفقت مکنید که درویش شوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفرت کردن
تصویر نفرت کردن
شمانیدن بیزاری جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنعت کردن
تصویر صنعت کردن
((~. کَ دَ))
ظاهرسازی کردن، حیله کردن، بازی کردن
فرهنگ فارسی معین